بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با شرکت کنندگان در هفدهمین اجلاس سراسرى نماز
بسم اللَّهالرّحمنالرّحیم
باید همه نشانههاى توجه به نماز و اقامهى نماز را در شهر اسلامى – بخصوص در شهرهائى مثل تهران و شهرهاى بزرگ کشور – ببینند، باید احساس کنند؛ هم مردم خودمان، هم کسانى که وارد این شهرها میشوند. نشانههاى اسلامى باید واضح و آشکار باشد؛ کما اینکه در مهندسىهاى ما باید نشانههاى اسلامى آشکار باشد. صهیونیستها هر نقطهى دنیا که خواستند یک ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستارهى داوود را سعى کردند یکجورى رویش تثبیت کنند. کار سیاسىشان اینجورى است. ما مسلمانها نشانههاى اسلامى و مهندسى اسلامى را باید در همهى کارهایمان، از جمله در باب مهندسى بایستى مراعات کنیم...به ادامه مطلب بروید…
اولاً قلباً و عمیقاً تشکر میکنم از برادران و خواهران عزیزى که متصدى امر ترویج نماز هستند. در همه جا این خوب است و ارزشمند است؛ بخصوص در دانشگاهها. و از خداى متعال درخواست میکنم که به شما و به جناب آقاى قرائتى و همین طور دیگر دستاندرکاران این کار بزرگ که این همت را کردند – این شجرهى طیبه را ایشان در زمین کاشتند و بحمداللَّه امروز برگ و بار خوبى دارد – توفیق بدهد، طول عمر بدهد که انشاءاللَّه ایشان بتوانند کار را دنبال کنند.
اهمیت کار اقامهى نماز و ترویج نماز، ناشى است از اهمیت خود نماز. وقتى ما مىبینیم در شرع مقدس اسلام این همه راجع به نماز – چه در قرآن، چه در کلمات نبى مکرم، چه در فرمایشات معصومین – ترغیب و تشویق و اهتمام نشان داده شده، کشف میکنیم که این نماز در بین مجموعهى داروهاى درمانگرِ بیمارىهاى جسمى و روحى و فردى و اجتماعى انسان، آن عنصر اصلى یا یکى از اصلىترین عناصر است. همهى واجبات شرعى، اجتناب از همهى محرمات، تشکیل دهندهى مجموعهاى است از داروى تجویز شدهى از سوى پروردگار براى تقویت بنیهى روحى و اصلاح امور دنیا و آخرت انسان – اصلاح جامعه، اصلاح فرد – منتها در این مجموعه بعضى از عناصر کلیدى هستند که شاید بشود گفت نماز کلیدىترینِ این عناصر است. «الّذین ان مکّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة».(۱) مؤمنان، مجاهدان راه خدا، ایثارگران طریق تحکیم معارف الهى این جورىاند که وقتى «ان مکّنّاهم فى الارض»؛ وقتى ما اینها را در زمین متمکن کردیم، قدرت را به اینها سپردیم، خیلى کارها باید انجام بدهند: استقرار عدالت، ایجاد چه، چه، اما اولْچیزى که وجود دارد: «اقاموا الصّلوة»؛ نماز را اقامه میکنند. چه رازى است در این نماز که اقامهى آن اینقدر مهم است؟
دربارهى نماز خیلى بحث شده است. هر انسانى در درون خود یک نفس سرکش دارد، یک پیل مست که اگر مراقبش بودید، با چکش مرتب بر سر او کوبیدید، او شما را به هلاکت نخواهد انداخت؛ رفتار او کنترل خواهد شد و همین نفس انسانى مایهى پیشرفت شما خواهد شد. نفس، مجموعهى غرائز انسانى است که اگر این غرائز درست کنترل شوند، در راه صحیح به کار گرفته شوند، درست اعمال شوند، انسان را به اوج کمال خواهند رساند. اشکال این است که مستى میکنند. بایستى یک کنترل کنندهاى وجود داشته باشد. اگر ظلم در دنیا هست، ناشى از بدمستى غرائز و نفسانیات یک یا چند نفر یا یک مجموعه است؛ اگر فحشاء در دنیا هست، همین جور؛ اگر اهانت به انسان و پامال کردن کرامت انسان در دنیا وجود دارد، همین جور؛ اگر فقر در دنیا هست، بخش عظیمى از جامعهى بشرى دچار محرومیت از نعم الهى بر روى زمینند، به خاطر همین است. نفسانیاتِ مجموعهى ستمگر، ظلم را به وجود مىآورد. مجموعهى مستکبر، استضعاف را به وجود مىآورد. مجموعهى تمامتخواه و فزونىطلب و بىرحم، فقر را به وجود مىآورد، گرسنگى را به وجود مىآورد. این نفسانیات است که این همه مفاسد در عالم از اولِ تاریخ تا امروز وجود داشته و هرچه انسان در به کارگیرىِ توانائىهاى گوناگونى که خدا در او به ودیعت گذاشته، جلوتر رفته، این کمتر نشده، بیشتر شده؛ «چو دزدى با چراغ آید گزیدهتر برد کالا».(۲) آن ظالمى که بمب اتم دارد، فرق میکند با آن ظالمى که فقط با شمشیر میجنگد. این نفسانیات براى انسانها خطرناکتر شدهاند.
یک چنین چیزى در وجود انسانها هست. همهى انسانها مبتلا به این پیل مست در درون وجود خودشان هستند که باید این را مهار کنند. این مهار با ذکر خداست؛ با یاد خداست؛ با پناه بردن به خداست؛ با احساس نیاز به پروردگار است؛ با احساس حقارت خود در مقابل عظمت الهى است؛ با احساس زشتىهاى خود در مقابل جمال مطلق حق متعال است. اینها همهاش ناشى از ذکر است. انسانى که باتقواست، یعنى مراقب خودش هست و متذکر هست، منشأ شر و ظلم و فساد و طغیان و بدى به این و آن نمیشود. آن ذکر الهى مرتب دارد او را نهى میکند؛ مرتب دارد او را باز میدارد: «الصّلوة تنهى». «تنهى» یعنى نهى میکند، نه اینکه دست و پاى انسان را میبندد؛ غرائز را از کار مىاندازد. بعضى خیال میکنند «الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر»،(۳) معنایش این است که اگر نماز خواندى، دیگر فحشا و منکر از بین خواهد رفت؛ نه، معنایش این است که وقتى نماز میخوانى، آن واعظ درونىِ تو که با نماز جان گرفته، او مرتب به تو از بدىِ فحشاء و منکر میگوید. و گفتن و تکرار کردن و بر دل فرو خواندن، طبعاً اثر دارد و دل را خاضع و خاشع میکند. لذاست مىبینید نماز تکرار باید شود. روزه، سالى یک بار؛ حج، عمرى یک بار؛ نماز، هر روز چند بار باید تکرار شود. اهمیت نماز اینجاست.
اگر نماز خواندیم، از درون انسان، از دل انسان بگیرید تا سطح جامعه و تا سطح حاکمیت بر جامعه – هرچه این جامعه بزرگ باشد – به برکت نماز امان پیدا میکند، امنیت پیدا میکند. دل انسان امنیت پیدا میکند، جسم انسان امنیت پیدا میکند، جامعهى انسان امنیت پیدا میکند. نماز خاصیتش این است؛ اقامهى صلاة در جامعه این است. اینى که این همه تأکید شده، کار شما این است؛ شما ستادهاى اقامهى نماز و ستادهاى ترویج نماز در هر نقطهاى از نقاط کشور، در هر قشرى از اقشار و مهمتر از همه در مجموعهى جوانان نخبه و دانشجو. این معنایش کشاندن جامعه به این حالت ذکر همگانى است. همگان متذکر باشند؛ کوچک، بزرگ، زن، مرد، مسئول دولتى، غیر مسئول دولتى، شخصى که براى خودش کار میکند، شخصى که براى یک جماعتى کار میکند، اینها وقتى متذکر پروردگار بودند، کارها سامان پیدا میکند. بیشترِ گناهان ما از غفلت سر میزند. این نماز به طور دائم تکرار میشود.
در این زمینهها حرف زیاد زدهاند، ما هم بارها عرض کردهایم؛ نماز جسمى دارد و روحى. به این باید توجه بشود. یعنى تک تک ما، خود من و دیگران باید به این توجه کنیم. نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشیم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نمیگوئیم جسم بىروح نماز هیچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره یک اثرکى دارد؛ اما آن نمازى که اسلام و قرآن و شرع و پیغمبر و ائمه (علیهمالسّلام) این همه روى آن تأکید کردند، نمازى است که جسم و روحش هر دو کامل باشد. این جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، رکوع دارد، سجود دارد، به خاک افتادن دارد، دست بلند کردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. این تنوع براى پوشش دادن به همهى آن نیازهائى است که به وسیلهى نماز بایستى برآورده شود که هر کدام رازى در جاى خود دارد و مجموعهى اینها، قالب و شکل نماز را به وجود مىآورد. این شکل خیلى مهم است، لیکن روح این نماز توجه است؛ توجه. بدانیم چه کار داریم میکنیم. نماز بىتوجه – همان طور که عرض کردم – اثرش کم است.
شما از یک تکه الماس چند قیراطىِ خیلى ارزشمند دو جور میتوانید استفاده کنید. یک جور این است که مثل یک الماس، مثل یک سنگ قیمتى از آن استفاده کنید، یکى هم این است که آن را به عنوان سنگ ترازو به کار ببرید و به جاى سنگ چند گرمى تو ترازو بگذارید و در مقابلش مثلاً فلفل یا زردچوبه بکشید! این هم استفادهى از الماس است؛ اما چه جور استفادهاى؟! این مثل تضییع الماس است. البته باز هم با شکستن الماس فرق دارد؛ باز هم همینقدر، شکستن از او بدتر است؛ اما استفادهى از الماس هم این نیست که آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن کند. با نماز مثل الماسى که سنگ ترازو کردهایم، نباید رفتار کنیم. نماز خیلى ذىقیمت است.
یک وقت انسان نماز میخواند، مثل بقیهى عادات روزانه؛ مسواک میزنیم – فرض بفرمائید – ورزش میکنیم، همین جور نماز هم میخوانیم در وقت. یک وقت نه، انسان نماز میخواند، با این احساس که میخواهد حضور در محضر پروردگار پیدا کند. این یک جور دیگر است. ما همیشه در محضر پروردگاریم؛ خواب باشیم، بیدار باشیم، غافل باشیم، ذاکر باشیم. لیکن یک وقت هست که شما وضو میگیرید، تطهیر میکنید، خودتان را آماده میکنید، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل میروید خدمت پروردگار عالم. ما در نماز باید یک چنین احساسى داشته باشیم. رفتیم خدمت پروردگار، عرض کردیم؛ با این حال وارد نماز باید شد؛ خود را در مقابل خدا باید احساس کرد؛ مخاطب باید داشت در نماز. والّا صرف اینکه یک امواجى را که ناشى از کلمات و حروف هست، در فضا منتشر کنیم، این آن چیزى نیست که از ما خواسته شده. میشود همینطور گفت: «الحمد للَّه ربّ العالمین. الرّحمن الرّحیم. مالک یوم الدین …» و امواجش را منتشر کنیم. همین را میشود با قرائت خوب هم خواند، اما بىتوجه، که باز هم همان منتشر کردن امواج صوتى است در هوا. این، آن چیزى نیست که از ما خواسته شده. از ما خواسته شده که در حال نماز دلمان را ببریم به پیشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنیم، با دلمان حرف بزنیم؛ اینها مهم است. این را در وضع ترویج نماز، در نمازى که خود ما میخوانیم، نمازى که به دیگران تعلیم میدهیم، این نکتهى روح نماز را باید توجه کنیم.
البته این روح بدون جسم هم به دست نمىآید. اینکه انسان خیال کند اگر این است، مىنشینم صد بار ذکر میگویم و مثلاً نماز دیگر نمیخوانم، نه. همین جور که عرض کردیم، آن جسم، آن کالبد، با توجه به نیازهاى تأمینشوندهى به وسیلهى این روح تنظیم شده است. لذا ببینید در روایات براى حالات مختلف نماز یک خصوصیاتى را گذاشتند؛ واجب نیست، مستحب است. در وقت ایستادن به کجا نگاه کنید؛ در وقت سجده کردن به کجا نگاه کنید؛ در وقت رکوع، بعضى از روایات دارد، چشمتان را ببندید؛ بعضى روایات دارد به جلو نگاه کنید؛ این خصوصیات همه کمک میکند به آن حالت حضور و توجهى که براى انسان لازم است.
حالا اهمیت نماز که واقعاً براى ما توصیفش هم شاید ممکن نباشد. امام صادق (علیهالسّلام) در بیمارىِ رحلت به وصىّشان میفرمایند که: «لیس منّى من استخفّ بالصّلوة»؛(۴) از ما نیست کسى که نماز را سبک بشمارد. استخفاف یعنى سبک شمردن، کماهمیت شمردن. حالا این نمازِ با همهى این خصوصیات، با همهى این فضائل، چقدر از انسان وقت میگیرد؟ نماز واجب ما – این هفده رکعت – اگر انسان بخواهد با دقت و با قدرى ملاحظه بخواند، فرض کنید سى و چهار دقیقه وقت میگیرد، والّا کمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهى اوقات میشود که پاى تلویزیون در انتظار برنامهاى که مورد علاقهى ماست نشستهایم و قبل از آن، دائم تبلیغات، تبلیغات، تبلیغات – بیست دقیقه، پانزده دقیقه – که هیچ کدام هم به درد ما نمیخورد، مىنشینیم گوش میکنیم و بیست دقیقه وقتمان را از دست میدهیم، براى خاطر آن برنامهاى که میخواهیم. بیست دقیقههاى زندگى ما اینجورى است. منتظر تاکسى میشویم، منتظر اتوبوس میشویم، منتظر رفیقمان میشویم که بیاید جائى برویم، منتظر استاد میشویم که سر کلاس دیر کرده، منتظر منبرى میشویم که دیر به مجلس رسیده؛ همهى اینها – ده دقیقه، پانزده دقیقه، بیست دقیقه – به هدر میرود. خوب، این بیست دقیقه و بیست و پنج دقیقه و سى دقیقه را براى نماز – این عمل راقى، این عمل بزرگ – مصرف کردن مگر چقدر اهمیت دارد.
در جامعهى جوان کشور بیش از دیگران باید به نماز اهمیت داد. جوان با نماز دلش روشن میشود، امید پیدا میکند، شادابى روحى پیدا میکند، بهجت پیدا میکند. این حالات بیشتر مال جوانهاست، بیشتر مال موسم جوانى است؛ میتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفیق بدهد، نمازى بخوانیم که با توجه باشد، خواهیم دید که انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سیر نمیشود. انسان وقتى به نماز توجه پیدا کند، آنچنان لذتى پیدا میکند که در هیچ یک از لذائذ مادى این لذت وجود ندارد. این در اثر توجه است. بىتوجهى به نماز، کسالت در حال نماز، از خصوصیات منافقین است – نه اینکه حالا هر کسى در حال نماز کسالت داشت، منافق است؛ نه – خدا منافقین را در قرآن معرفى میکند و میگوید اینها را از این بشناس. در زمان پیغمبر منافقینى بودند که براى خاطر این و آن نماز میخواندند و در دل به نماز اعتقادى نداشتند. «و اذا قاموا الى الصّلوة قاموا کسالى یرائون النّاس».(۵) بله، وقتى کسى طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نمیزند، خسته میشود و برایش یک کار طولانى به نظر مىآید. چهار رکعت نماز که چهار دقیقه، پنج دقیقه طول میکشد، براى او یک زمان طولانى به نظر مىآید؛ در حالى که چهار دقیقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در این حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد دید که مثل برق گذشت؛ دریغ میخورد، افسوس میخورد و دلش میخواهد طولانىتر بشود.
این معنا را در جوانها، ترویج کنید. جوانها اگر از حالا عادت کنند به نماز خوب، وقتى به سن ماها رسیدند، نماز خوب خواندن برایشان دیگر مشکل نیست. در سنین ما آدمى که عادت نکرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممکن است، اما مشکل است. براى آنکه از جوانى عادت کرده به اینکه خوب نماز بخواند؛ یعنى نماز با توجه – نماز خوب معنایش نماز با صداى خوش و قرائت خوب نیست؛ یعنى نمازِ با توجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند – آن وقت این سجیهى او میشود و دیگر برایش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همینجور خوب نماز میخواند.
یک نکتهاى را آقاى قرائتى الان اشاره کردند، قبلاً هم مکرر گفتهاند، ما هم گفتهایم؛ در مورد کمبود مسجد و نمازخانه در مراکز پرجمعیت. این را باید دوستانى که از دولت اینجا تشریف دارند – وزراى محترم که اینجا تشریف دارید – در دولت به طور جد مطرح کنید. همهى کارهاى مهندسى بزرگ بایستى یک پیوست مسجد و نمازخانه داشته باشد. وقتى مترو طراحى میکنیم، براى ایستگاه مترو، مسجد در آن ملاحظه شود؛ ایستگاه قطار طراحى میکنیم، فرودگاه طراحى میکنیم، مسجد در آن حتماً دیده شود. شهرک طراحى میکنیم، مسجد در مراکز لازم که ممکن است بیش از یکى لازم باشد، در او حتماً ملاحظه شود. آیا ممکن است ما یک شهرک را طراحى کنیم، خیابانکشىِ او را فراموش کنیم؟ میشود شهرکِ بدون خیابان؟ با این چشم باید به مسجد نگاه کرد. شهرک بدون مسجد معنى ندارد. وقتى انبوهسازان ساختمان میخواهند مجوز بگیرند براى انبوهسازى و ساختمان بسازند، در نقشهاى که ارائه میدهند که مجوز بر اساس او صادر میشود، باید نمازخانه دیده شود. ما باید با نمازخانه اینجورى برخورد کنیم.
اشاره کردند به پروازها؛ نه فقط پروازهاى حج، در پروازهاى گوناگون – داخلى، خارجى، دوردست – که وقت نماز را پوشش میدهد، حتماً رعایت مسئلهى نماز بشود. اگر امکان دارد قبل از پرواز و بعد از پرواز، وقت نماز وجود داشته باشد؛ اینجور نباشد که مثلاً فرض بفرمائید از قبل از اذان صبح راه بیفتند و بعد از آفتاب به مقصد برسند؛ نه، برنامه را جورى تنظیم کنند که مردم بتوانند نمازشان را بخوانند؛ یا قبل، یا بعد. اگر امکان ندارد – گاهى ضرورتهائى از لحاظ پروازهاى داخلى، خارجى، خطوط هوائى، پیدا میشود که امکان ندارد – در داخل هواپیما امکانات نماز خواندن را فراهم کنند که البته کاملاً میشود قبله را تشخیص داد؛ یعنى خلبانها واردند، میفهمند، میدانند؛ تا افرادى که مایلند در داخل هواپیما نماز بخوانند، بتوانند. البته مسئلهى حرکت قطارها هم به طریق اولى اینجور است.
امروز در کشور ما این جهات قابل مقایسهى با قبل از انقلاب نیست. شماها اغلب قبل از انقلاب را یادتان نیست. عجیب بود! هم اینجا، هم بعضى جاهاى دیگر. ما عراق رفته بودیم، یک سفر عتبات مشرف شدیم، هر کار کردیم براى نماز صبح، توقف نکرد؛ یعنى اصلاً نمیشد؛ جورى تنظیم کرده بودند که نمیشد. و بنده مجبور شدم از اواخر قطار – که نزدیک ایستگاه یا اوائل ایستگاه بود – خودم را از پنجره بیندازم بیرون، که بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار کثیف بود و نمیشد نماز خواند. به هر حال، این چیزها هیچ رعایت نمیشد. حالا خیلى تفاوت کرده؛ منتها بیش از اینها انتظار هست. اهمیت نماز باید معلوم باشد.
ما بارها، مکرر به آقایان ائمهى جمعه، ائمهى جماعت و روحانیون محترم در شهرستانها، در تهران توصیه کردیم که مساجد باید آباد باشد؛ صداى اذان باید از مساجد بلند شود. باید همه نشانههاى توجه به نماز و اقامهى نماز را در شهر اسلامى – بخصوص در شهرهائى مثل تهران و شهرهاى بزرگ کشور – ببینند، باید احساس کنند؛ هم مردم خودمان، هم کسانى که وارد این شهرها میشوند. نشانههاى اسلامى باید واضح و آشکار باشد؛ کما اینکه در مهندسىهاى ما باید نشانههاى اسلامى آشکار باشد. صهیونیستها هر نقطهى دنیا که خواستند یک ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستارهى داوود را سعى کردند یکجورى رویش تثبیت کنند. کار سیاسىشان اینجورى است. ما مسلمانها نشانههاى اسلامى و مهندسى اسلامى را باید در همهى کارهایمان، از جمله در باب مهندسى بایستى مراعات کنیم.
به هر حال، امیدواریم خداوند متعال توفیق بدهد. کار نماز، کار کوچکى نیست؛ کار بسیار بزرگى است. همهى دستاندرکاران این کار انشاءاللَّه جزو «و المقیمین الصّلوة»(۶) هستند که در قرآن بخصوص «و المقیمین الصّلوة» دربارهى مؤمنان پاک و پاکیزه و خالص اسم آورده شده. انشاءاللَّه همهتان در عداد مقیمین الصّلوة باشید و خداى متعال کمک کند، توفیق بدهد و همهى ما را از برکات نماز انشاءاللَّه برخوردار کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه
1)حج: ۴۱
۲) سنائى غزنوى
۳) عنکبوت: ۴۵
۴) علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۵۶
۵) نساء: ۱۴۲
۶) نساء: ۱۶۲
نظرات شما عزیزان: